معرفت کوثر قرآن (قسمت دوم و پاياني)
معرفت کوثر قرآن (قسمت دوم و پاياني)
سيماي فاطمي در قرآن کريم:
1. آيه مباهله ، خداوند متعال در سوره ي آل عمران آيه ي 61 فرموده اند : فمن حاجک فيه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الکاذبين ؛ پس هر کسي با تو درباره عيسي در مقام مجادله بر آيد، بعد از آنکه به وحي خدا به احوال او آگاهي يافتي ، بگو: بياييد ما و شما بخوانيم فرزندان و زنان و نفوس خود را تا با هم به مباهله برخيزيم ( يعني در حق يکديگر نفرين کرده و در دعا و التجاء به درگاه خدا اصرار کنيم ) ، تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم.
بعد از فتح مکه در سال نهم هجري گروه هاي زيادي از مناطق دور و نزديک براي پذيرش اسلام و يا بحث و مناظره به حضور رسول خدا (ص) مي آمدند، به همين جهت آن سال را «عام الوفود» يعني سال ملاقات گروه ها و هيأت هاي گوناگون با رسول اکرم ( ص) نام نهاده اند.
يکي از آن گروه هاي داراي تعصب خاص مذهبي مسيحيان نجران بودند ،که تشريفات ، زرق و برق و شکوه و جلال مادي آنان به گونه اي بود که برخي تازه مسلمان شده هاي ساده انديش در حالي که شگفت زده بودند مي گفتند: اينان عجب مردان متمدني هستند. (1)
در اين آيه ، مباهله پيامبر اکرم (ص) با گروه مسيحيان نجران مطرح شده است. و تعبير « نساءنا » در آيه ي مورد بحث زناني است که در عرف فرزندان قرار گرفته اند نه زن در مقابل شوهر، بنابراين يا منظور مطلق زن است يا خصوص دختر. افزون بر شواهد قرآني ، در بسياري از کتب اهل سنت در تفسير اين آيه و بيان آنچه در خارج واقع شده ، آمده است که رسول خدا (ص) در مقام امتثال «نساءنا » حضرت زهرا (س) را به صحنه ي مباهله آورده اند.
مرحوم علامه طباطبايي ( ره) در ذيل آيه فرموده اند :
اگر اشکال شود که آيه نمي تواند درشأن فاطمه و حسنين (ع) نازل شده باشد ، براي اينکه لفظ جمع وقتي استعمال مي شود که حداقل سه عدد مصداق داشته باشد و کلمه «نساء » بر يک تن ( فاطمه (س) ) صادق نيست و کلمه « ابناءنا » در مورد حسنين (ع) که دو تن هستند استعمال نمي شود. و همچنين استعمال کلمه « انفسنا » بر يک تن ( علي (ع) ) صحيح نيست. پاسخش اين است که صدق کلام موقوف بر متعدد بودن ابناء و بسيار بودن نساء و انفس نيست چون گفتي : مقصود نهايي از اين نفرين اين است که يکي از دو طرف با همه ي نفراتش از صغير و کبير و مرد و زن براي هميشه هلاک گردد.
مفسرين هم اتفاق دارند و روايات هم متفقند ، تاريخ هم مويد است که رسول خدا (ص) وقتي براي مباهله حاضر مي شد احدي به جز علي (ع) و فاطمه و حسنين (ع) را با خود نياورد. پس از ناحيه آن جناب کسي حضور به هم نرسانيد مگر دو نفس و دو ابن و يک زن و با آوردن اينان رسول خدا (ص) امر پروردگارش را امتثال نمود. (2)
امام کاظم (ع) بعد از قرائت آيه مباهله فرمودند :
کسي جز علي ، فاطمه ، حسن و حسين (ع) ادعا نکرد که پيامبر (ص) در مباهله ي با نصاراي نجران او را زير يک کساء داخل کرد. پس تأويل «أبناءنا » حسن و حسين (ع) است ، چنانکه تأويل «نساءنا » فاطمه و تأويل « انفسنا » علي بن ابي طالب (ع) است. (3)
به تعبير عالم فرزانه علامه حسن زاده ي آملي :
آن امر « کساء» و اصحاب آن در «يوم مباهله » آن چنان چشم گير بود که حتي زمخشري در تفسير کشاف در ذيل آيه مذکور از عايشه قضيه کساء را نقل کرده ، او با اين که خود از اهل کساء نبود و پدرش و خويشانش هم از جمله آنان نبودند تمام خصوصيات کساء و نحوه ورود و ترتيب اصحاب کساء را اظهار داشته است.
پس در نتيجه مي توان از کلمه « ابنائنا » هم معناي « انفسنا » را فهميد. زيرا با کلمه « ابنائنا » مي شود استظهار کرد که کلمه « نساءنا » شامل دختر هم مي شود. زيرا در چند مورد اين دو کلمه در کنار هم قرار گرفته و منظور از «نساءنا » خصوص زن به معناي همسر نيست بلکه قدر متيقن آن دختر است، لذا در اين آيه نظير آيه ي 4 سوره ي قصص شمول کلمه « نساء» نسبت به دختر کاملا صحيح و بدون مانع است ، چنانکه شأن نزول ، آن را تأييد مي کند.
2. آيه ي تطهير: خداوند متعال در سوره ي احزاب آيه ي 33 فرموده است :
انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا؛ خدا چنين مي خواهد که رجس را از شما خانواده ي نبوت ببرد و شما را از هر عيب پاک و منزه گرداند. ( ذيل آيه موافق اخبار شيعه و اهل سنت راجع به شخص پيغمبر و علي و فاطمه و حسنين (ع) است و اگر راجع به زنان پيامبر بود بايستي ضمير مونث ذکر شود و به سياق جمل صدر آيه باشد ) اين آيه از جمله آياتي است ک مجادله هاي کلامي فراواني را به همراه داشته است. زيرا شيعه با اشاره به متن آيه و نيز روايات شأن نزول، بر امامت و عصمت اهل بيت (ع) و نيز اختصاص اهل بيت به خسمه ي طيبه استدلال کرده است. (4)
اين آيه در منقبت و ستايش اهل بيت است با اينکه جزء آيه است ولي به تعبير علامه طباطبايي (ره) ما هيچ دليلي نداريم که جمله : انما يريد الله ، همراه اين آيات نازل شده بلکه از روايات استفاده مي شود که اين بخش جداگانه نازل شده است ولي هنگام گرد آوري قرآن در کنار هم قرار داده شده است، حتي در يک روايت هم نيامده که اين آيه در ضمن آيات زنان پيامبر نازل شده است. (5) در بسياري از احاديث آمده که پيامبر (ص) علي و فاطمه ، حسن و حسين (ع) را زير کساء ( پوششي ) قرار داد و آيه تطهير نازل شد، البته دربرخي از اين احاديث آمده که رسول خدا (ص) پس از نزول آيه ، آنان را جمع کرد و بر آنان کسايي قرار داد و فرمود: « اللهم هولاء اهل بيتي » ، اين روايات، به حديث کسا شهرت يافته اند. (6)
3. سوره ي انسان ، در آيات 7-8 حق تعالي فرموده است :
يوفون بالنذر و يخافون يوما کان شره مستطيرا. و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما واسيرا؛ بندگان نيکو به عهد و نذر خود وفا مي کنند و از قهر خدا در روزي که شر و سختي اش همه ي اهل محشر را فرا مي گيرد، مي ترسند و هم بر دوستي او (يعني خدا ) به فقير و اسير و طفل يتيم طعام مي دهند.
سياق آيات اول سوره انسان درباره مومنين است که قرآن مجيد نامشان را ابرار خوانده و از پاره اي کارهايشان يعني وفاي به نذر و اطعام مسکين و يتيم و اسيرشان خبر داده. ايشان را مي ستاند و وعده ي جميلشان مي دهد.
شأن نزول اين آيه نيز همين قضيه اي است که در خارج واقع شده نه اينکه بخواهد يک قضيه فرضي را جعل کند آن گاه آثار خوب آن را بر شمرده و کساني را که آنچنان عمل کنند وعده جميل بدهد.
مرحوم علامه طباطبايي (ره) در ذيل آيات فوق از تفسير کشاف نقل مي کنند که ابن عباس گفته است :
وقتي حسنين بيمار شدند و پيامبر (ص) با عده اي به ملاقات آنها آمدند برخي به حضرت امير المومنين پيشنهاد نذر را کردند حضرت علي و فاطمه و فضه خادمه نيز نذر کردند اگر بهبودي کودکان حاصل شد سه روز روزه بگيرند. بچه ها بهبودي يافتند و اثري از کسالت باقي نماند.
بعد از بهبودي ، حضرت امير المؤمنين (ع) از شخصي يهودي ، سه من جو قرض کردند و حضرت زهرا (س) آن را خمير کردند، پنج قرص نان را به عدد افراد خانه پخت کرد و جلو آنها گذاشت. در همين بين سائل وارد شد و سلام کرد و گفت : مرا طعام دهيد تا خدا شما را از مائده هاي بهشتي طعام دهد. افطار خود را به او دادند. آن شب نيز جز آب چيزي نخوردند با شکم خالي نيت روزه کردند. هنگام افطار روز دوم اطعام را جلو خود قرار دادند. يتيمي بر در سراي ايشان آمد و غذا خواست و غذايشان را به او دادند و جز آب چيزي نخوردند و با شکم خالي نيت روزه کردند. درشب سوم اسيري آمد همان عمل انجام شد. ( آنچه از برخي روايات مشخص مي شود اين است که اسير کافر بوده چون در مملکت اسلامي اسير مسلمان معنا ندارد ).
صبح روز چهارم حضرت علي (ع) همراه امام حسن و امام حسين (ع) نزد پيامبر (ص) آمدند، پيامبر بچه ها را با آن وضعيت ديدند. فرمود: چقدر بر من دشوار است که شما را اين گونه ببينم ، آنگاه يا علي (ع) وارد خانه فاطمه شد او را در محراب يافت ، از شدت گرسنگي چشمانش گرد شده بود. ناراحت شد. در همين حين جبرئيل با سوره دهر نازل شد. و فرمود: « خدا تو را در داشتن چنين اهل بيتي تهنيت مي گويد ، آن گاه سوره را قرائت کرد». (7)
وحي نبوتش نسب ، جود و فتوتش حسب
قصه اي از مرو تش ، سوره هل اتي کند
دامن کبرياي او ، دست رس خيال ني
پايه ي قدر او بسي ، پايه بزير پا کند
لوح قدر بدست او، کلک قضا بمشت او
تا که مشيت الهيه ، چه اقتضا کند
4. آيه مودت ، خداوند متعال در سوره ي شوري آيه ي 23 مي فرمايد : قل لا أسألکم عليه أجرا الا المودة في القربي ؛ ( اي رسول ما ) به امت بگو: من از شما اجر رسالت جز اين نخواهم که مودت و محبت مرا در حق خويشاوندان منظور داريد. مزد رسالت ، «مودت قربي » است. اين موضوع در آيه ي مذکور آمده و از همين رو آن را «آيه ي مودت » يا « آيه ي قربي » گفته اند. روايات و مفسران شيعه مقصود از « قربي » را خويشاوندان و نزديکان پيامبر (ص) دانسته اند. (8) به گفته ي طبري ، در بسياري از روايات اهل سنت، « قربي » به نزديکان پيغمبر (ص) تفسير شده است و او خود نيز همين نظر را بر مي گزيند و برخي از اين روايات را نقل مي کند.(9) سيوطي نيز رواياتي را در اين زمينه آورده است . (10) محبت عترت طاهرين که اجر پيامبري رسول اکرم (ص) قرار گرفت به سود محبان است نه به نفع محبوب و نه بر سود پيامبر (ص) . محبت اصلي وقف محب اصيل و محبوب اصلي است و آن حب خدا به ذات خويش مي باشد ، که از آن به « المحبة الاصلية » (11) ياد مي شود. و دوستي اهل بيت (ع) به دستور همان محبوب محض تنظيم و تدوين شده است. پس چيزي که به نام « مودت قربي » در اجر رسالت مطرح است نفع مستقيم آن به خود مردم بر مي گردد چون آنان چراغ هاي هدايت و کشتي هاي نجات امت هستند.
کسي از اين نور بهره مي گيرد يا بر اين کشتي سوار مي شود که به آنان علاقه مند باشد ، اما کسي که به آنان مودت و علاقه ندارد نه تنها از نورشان بهره نمي گيرد بلکه تلاش مي کند تا اين جلوه اي فاني نشدني را خاموش سازد.
بنابراين اهل بيت نبي اکرم (ص) به تبعيت از خود آن حضرت هيچ گونه چشم داشتي از دست و دهان مردم نداشته تا به آنان پاداش دهند يا از آنان تشکر کنند، چنان که به تصريح قرآن کريم ، ساير انبياء (ع) نيز چنين بودند.(12)
هر نبيي گفت با قوم از صفا
من نخواهم مزد پيغام از شما
من دليلم ، حق شما را مشتري
داد حق ، دلاليم هر دو سري (13)
پس اينکه قرآن کريم به مودت « ذوي القربي » توصيه کرده و آن را اجر رسالت رسول گرامي (ص) قرار داده است از آن حضرت (ص) سؤال شد : « اقرباي تو که در اين آيه ، مودت و دوستي آنان واجب شد ، چه کساني هستند ؟ فرمود: علي ، فاطمه و دو پسرشان». (14)
5. سوره کوثر، بسم الله الرحمن الرحيم. انا اعطيناک الکوثر. فصل لربک وانحر ، ان شانئک هو الأبتر ؛
به نام خداوند بخشنده مهربان ، ( اي رسول گرامي ) ما تو را کوثر بخشيديم، پس تو هم ( به شکرانه ي آن نعم ) براي خدا به نماز و قرباني ( و مناسک حج ) بپرداز. که محققا دشمن بدگوي تو (عاص بن وائل ) مقطوع النسل ( و نسل تو تا قيامت به کثرت و عزت باقي ) است.
در کريمه ي « انا اعطيناک الکوثر» فعل ماضي « اعطيناک » دال بر تحقق وقوع کوثر است و کوثر بر وزن فوعل صيغه ي مبالغه است، و آن جويي است در بهشت که جميع چشمه هاي بهشت از آن جاري مي گردد. انهار بهشت که در قرآن آمده است کوثر خاص رسول خداست. فاطمه معصومه (س) آن کوثري است که همه ي انهار علوم و معارف از آن کوثر جاري است وعالم را اين شجره ي طيبه طوباي ولايت فرا گرفته است. (15)
6.برخي معاني کوثر قرآن کريم
سخن از شخصيتي است که چهره ي تابناک زهره ي آسمان و زهراي زمين است. وجودي که عرش و فرش ، فرش هستي اوست و چهره اي که ثمره ي نتيجه ي هستي است، شاگرد پيامبري که تعلم همه آنچه را از طريق وحي نبوي مي شنيد مشتاقانه فرا گرفته و تمام همّ خود را در حفظ و نگهداري آن علوم آسماني به کار مي برد و هيچ چيزي را در برابر و معادل آن نمي دانست ، حتي حاضر بود از دو فرزندش حسنين بگذرد و از کلام سماوي و نداي ملکوتي دست برندارد :« فانها تعدل عني حسنا و حسينا » . (16) ولادت او به عنوان کوثر در کوچک ترين سوره قرآن کريم به حبيب خدا رسول اکرم (ص) عطا شد. غالب مفسران در معناي حقيقي کوثر اختلاف کرده اند و معناي متعددي را براي آن ذکر کرده اند:
بنابراين نقل امين الاسلام طبرسي (17) کلمه ي « کوثر » را بر وزن « فوعل » به معناي چيزي مي داند که شأنش آن است که کثير باشد و کوثر به معناي خير کثير است.
علامه طباطبايي (ره) در تفسير الميزان در ذيل آيه کريمه مي فرمايد:
برخي اين معاني را گفته اند : 1.نهري است در بهشت ؛ 2. حوض خاص رسول خدا (ص) در بهشت يا در محشر ؛ 3. اولاد رسول خدا(ص) ؛ 4. اصحاب و پيروان ايشان تا روز قيامت ؛ 5. علماي امت اسلامي ؛ 6. قرآن و فضائل بسيار آن؛ 7. مقام نبوت ؛ 8. تيسير قرآن و تخفيف شرايع و احکام ؛ 9. دين اسلام ؛ 10. توحيد ؛ 11. علم و حکمت ؛ 12. فضائل رسول خدا (ص) ، 13. مقام محمود؛ 14. نور قلب شريف رسول خدا (ص).
صاحبان دو قول اول به بعضي از روايات استدلال کرده اند و باقي اقوال هيچ دليل ندارد . (18)
اما اقوال ديگري که در معناي کوثر وارد شده عبارت است از :
1. مقصود قرآن باشد که در آن خير کثير است. 2. مقام شفاعت است که به حضرت رسول (ص) اعطا شده است. 3. کثرت افراد مسلمين ، 4. بلندي نام مبارک حضرت (ع)، 5. خصوص علم است که در آن خير کثير مي باشد ، 6. خصوص خلق و خوي نيکوست ، 7. خصوص سوره کوثر که با کوچکي خود، معجزه باهره است و مشتمل بر اخبار به غيب است که دشمني رسول اکرم (ص) پايدار نخواهد بود. 8. خصوص کثرت ذريه. مقصود يک فردي که از او کثرت حاصل مي شود. (19)
اي پاره ي پيکر پيمبر
پسر هم مادر و هم خجسته دختر
اي دختر بهترين پدرها
وي مادر برترين پسرها
اي همسر شاه شهسواران
نفس نبوي و روح قرآن
وي خلقت تو بزرگ آيت
پيوند نبوت و ولايت
اي گنج هزار گونه گوهگر
وي خوانده تو را خداي کوثر
نسل تو نگاهبان دين است
بر تاج تو يازده نگين است
عمر پسر تو جاودان باد
بر عالميان نگاهبان باد (19)
7. کوثر قرآن ، محبوب رحمة للعالمين
از ديدگاه پيامبر اکرم (ص) حضرت زهرا (س) محبوب ترين و حضرت علي (ع) عزيزترين فرد نزد ايشان هستند. چرا که قلب مطهر خاتم الانبياء (ع) در نشئه مثال و نزول، ميزبان فرشته ي وحي است و در نشئه عقل و عروج هم ، ميهمان الهي را دست دارد و چون اهل بيت (ع) مظاهر اسماي حسناي خداوند سبحان هستند، محبوب آن حضرت خواهند بود. هنگامي که حضرت وصي ، امير المؤمنين (ع) از آن حضرت (ص) پرسيد :
أينا احب اليک ؟ انا او هي ؟ قال : هي أحب الي و أنت أعزّ عليّ ؛ (20) کدام يک از ما نزد شما محبوب تريم، من يا فاطمه ؟ حضرت فرمود: فاطمه محبوب تر است و تو عزيزي .
زيرا هر کدام به نوبه ي خود مصداق کوثرند که خداي سبحان به پيامبر اکرم (ص) فرمود و کوثري که عطاي ويژه الهي است هم محبوب است و هم عزيز.
پرتو حسنت گرفته هر دو جهان ليک
چشمه ي خورشيد را نبيند خفاش
اما عزيز يا به معناي پيروزمند است و يا به معناي نيرومند و يا خداي که همتا نداشته باشد، و خداي تعالي عزيز است به معناي اول که پيروز است بر همه ي اشياء و قاهر است بر آنها و همه ي سلسله وجود مسخر امر اوست. در فقره اي از دعاي سحر آمده است :
اللهم اني اسئلک من عزتک باعزها، و کل عزتک عزيزة، اللهم اني اسئلک بعزتک کلها؛ بار الها از تو سؤال مي کنم به عزيزترين عزتها، و همه ي عزت تو عزيز است ، بار الها از تو سؤال مي کنم به همه ي عزتت.
حضرت امام خميني (ره) در شرح اين فقره فرموده اند:
خداي تعالي عزيز است زيرا او واجب الوجود فوق بي نهايت است به نيرويي و بي نهايت و در دايره ي وجود جز او نيرومند نيست و نيروي هر نيرومند سايه اي از نيروي او و يکي از درجات نيروي اوست، و موجودات از آن جهت که فاني در اويند و وابسته ي به اويند و به جنبه ي «يلي الربي » که دارند نيرومندند و اما از آن جهاتي که به خود نسبت دارند و از جنبه ي «يلي الخلق » ضعيف ناتوانند... (21)
مراد از عزيزترين عزت آن است که در ميان اسماء خداوند آنچه ظهور غلبه و قهريت در آن بيشتر و تمام تر باشد مانند: واحد و قهار...
پس انسان کامل ائمه اطهار (ع) مظاهر اسماي حسناي خداوند سبحان هستند.
مطلب ديگر اينکه از مهم ترين راه هاي جلب محبت خدا، ارتباط با رسول اوست. چون او محبوب خداست و شايد بتوان گفت ، ساير محبت هاي خدا در ذيل محبتي است که به اين محبوب خاص دارد. ذکر و ياد خداوند از محبت به او نشأت مي گيرد پس هر اندازه محبت به خدا بيشتر باشد ياد او بيشتر بر روان انسان سيطره پيدا مي کند. دلخوشي ، طراوت و شادابي دل محبان الهي به آن است که زندگي را با محبت به خدا سپري کنند، بزرگ ترين لذت محب در اين است که احساس کند محبوبش از او خشنود است.
و اما اينکه انسان کامل متمم به محبت الهي حق تعالي است و جز مظاهر جلال و جمال الهي را دوست نخواهد داشت چون از آن جهت است که جامع همه ي کمال هاي امکاني است مظهر تمام اسماء است اين هماهنگي را بهتر از ديگر موجودها ارائه مي دهد. اگر وجود مقدس نبي مکرم اسلام «رحمة للعالمين » در جريان جنگ احد با تحمل همه رنج ها پيشنهاد نفرين به مشرکان را رد کرد و فرمود: من به منظور لعن مبعوث نشدم بلکه براي دعوت به حق و نشر رحمت به بعثت رسيده ام. (22) وجود مقدس مريم کبري حضرت فاطمه زهرا (س) نيز که «بقيّة النبوة » و « امّ ابيها » بودند ، در جريان فدک با تحمل همه رنج ها و شدائد که منجر به شهادت ايشان شد از نفرين کردن مردم خودداري کرد.
نامگذاري حضرت به ام ابيها از طرف پيامبر اعظم (ص) شايد اين بوده که حضرت رفتار پدرشان را داشته که فرزند نسبت به مادرش دارد و همچنين او نيز با حضرت رسول رفتار مادرانه داشته ولي مادري دلسوز که جراحات و زخم ها را مرهم مي گذاشت و دردها و رنج هايش را کاهش مي داد و هر گونه عاطفه و دلسوزي و انس و محبتي که فرزند از مادرش احساس مي کند آن حضرت آنها را در فاطمه مي يافت و گويا او مادرش بود. پيامبر دخترش را به «ام ابيها» خطاب مي فرمودند و با توجه به اينکه زنان پيامبر را « ام المؤمنين » مي نامند و خيال نشود که آنها مهم ترين زنان روي زمين هستند حتي از پاره تن پيامبر برتر اند، براي دفع اين توهم حضرت دخترش را ام أبيها ناميدند و معناي لطيف تر اين است که مادر هر چيز اصل و اساس او است چنان که اهل لغت به اين معنا تصريح کرده اند: مانند: ام القوم، ام الکتاب ، ام القري و... . لذا ممکن است گفته شود که مقصود آن حضرت از اين کنيه آن بوده که دخترم فاطمه اصل درخت رسالت و ريشه اساس نبوت است ، چنانکه باقر العلوم (ع) فرمودند:
شجره طيبه رسول خدا (ص) ساقه اش علي (ع) و ريشه درخت فاطمه (ص) و ميوه اش فرزندان او و شاخ و برگش شيعيان آن حضرتند. (25)
شريفة حبيبة محرمه
صابرة سليمة مکرمه
حبيبة الله و بنت الصفوه
رکن الهدي و آية النبوه
پی نوشت:
1. مستدرک الوسائل ، 11 / 210 ، ح 24.
2. الميزان ، 3 / 225.
3. بحار الانوار، 48 / 128.
4. شرح فصوص حکمه عصميه في کلمه فاطميه / 198.
5. مجمع البيان ، 8 / 559.
6. الميزان ، 16 / 311.
7. دائره المعارف قرآن کريم ، 1 / 424.
8. تفسير کشاف ، 4 / 670.
9. تفسير نور الثقلين ، 4 / 572.
10. جامع البيان ، 25 / 31.
11. الدر المنثور، 7 / 348.
12. اصطلاحات کاشاني / 78.
13. ادب فناي مقربان، 1 / 162.
14. مثنوي معنوي ، دفتر دوم، بيت 574.
15. تفسير کبير ، 27 / 167.
16.شرح فص حکمه عصمتيه / 265.
17. سرچشمه انديشه ، 2 / 102، به نقل از دلائل الامامه / 66.
18. مجمع البيان ، 10 / 835.
19. الميزان ، 20 / 370.
20. تفسير سوره ي کوثر ، فصلنامه ي بينات ، ش 3، سال اول ، ص 14.
21. شرح فص حکمه عصمتيه في کلمه فاطميه / 2-361.
22. اعيان الشيعه ، 1 / 307.
23. ترجمه شرح دعاي سحر / 134.
24. بحار الانوار، 11 / 298.
25. مجمع البحرين ، ماده شجر.
منابع و ماخذ:
1. بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمه الاطهار : مولي محمد باقر بن محمد تقي (مجلسي دوم ) _ (1037-1110 ق)، لبنان - بيروت : موسسه الوفاء، 1404 ق.
2. الاحتجاج : ابي منصور احمد بن علي بن ابي طالب الطبرسي ( 588ق ) ، تحقيق: ابراهيم بهادري و محمد هادي به ، تهران ، انتشارات اسوه، چاپ دوم ، 1416 ق.
3. الکافي: محمد بن يعقوب کليني رازي ( م 238 هـ . ق ) تصحيح : علي اکبر غفاري ، بيروت : دار صعب ، چاپ چهارم ، 1401 هـ . ق.
4. روضه المتقين في شرح من لايحضره الفقيه : مولي محمد تقي مجلسي (1003-1070 هـ . ق ) ، قم : بنياد فرهنگ اسلامي ، حاج محمد کوشانپور ، 1395 هـ . ق.
5. نهج البلاغه : محمد بن حسين بن موسي ، سيد رضي ( 359-406 هـ . ق ) ترجمه و شرح حاج سيد علي نقي فيض الاسلام.
6. اعيان الشيعه : سيد محسن امين ، تحقيق : حسن اميني ، بيروت : دار التعاريف للمطبوعات ، چاپ، 1406ق.
7. مسند امام رضا (ع) ، موسسه طبع و نشر آستان قدس رضوي ، مشهد ، چاپ اول ، ربيع الاخر 1406 ق.
8. الغدير في الکتاب و السنه و الادب: الشيخ عبد الحسين احمد الاميني النجفي ، دار الکتب الاسلاميه ، پنجم ، 1371 هـ . ق تهران.
9. مستدرک الوسائل : الميرزا حسين النوري الطبرسي ( م سنه 1320 هـ)، تحقيق : موسسه آل البيت (ع) لاحياء التراث ، الطبعة الاولي ،1415 ق.
10. الميزان في تفسير القرآن : السيد محمد حسين الطباطبائي (ره) الناشر : موسسه اسماعيليان ايران، قم ، تاريخ النشر : 1412 هـ . ق، 1371هـ . ش ، مطبعه اسماعيليان، الطبعه الخامسه.
11. شرح فص حکمة عصمتية في کلمة فاطميه ، تأليف : حسن حسن زاده آملي ، ناشر : نشر طوبي ، چاپ اول: اول ، 1379.
12. مجمع البيان في تفسير القرآن : الشيخ ابن علي الفضل بن الحسن الطبرسي ، تصحيح و تحقيق و تعليق: السيد هاشم الرسولي المحلاتي و السيد فضل الله اليزدي الطباطبائي ، دار المعرفه ، بيروت، الطبعة الثانيه 1408 ه- 1988م.
13. دائرة المعارف قرآن کريم ، تهيه و تدوين مرکز فرهنگ و معارف قرآن ، قم : موسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، 1382، چاپ سوم : 1386.
14. تفسير نور الثقلين : الشيخ عبد علي بن جمعة العروسي الحويزي (سنه 1112هـ )، موسسه اسماعيليان ، 1373 ش، قم.
15. جامع البيان في تفسير القرآن ( تفسير طبري ): ابوجعفر محمد بن جرير طبري (م1310 هـ ) دار المعرفة، اول ، 1412هـ - 1992 م، بيروت.
16. ادب فناي مقربان : عبدالله جوادي آملي ، مرکز نشر اسراء، چاپ اول ، ارديبهشت 1385 هـ.ش.
17. سرچشمه انديشه : عبدالله جوادي آملي ، مرکز نشر اسراء چاپ اول ، آبان 1382.
18. شرح دعاي سحر ، امام خميني (ره)، ترجمه : سيد احمد فهري ، چاپ سوم ، ناشر : نشر تربت ، تهران ، 1384.
19.مجمع البحرين : فخر الدين الرايحي، تنظيم : محمود عادل ، تحقيق : سيد احمد حسيني ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، دوم ، 1408 ق، 1367 ش، تهران.
20. مثنوي معنوي ،جلال الدين محمد بلخي رومي (604 -672ق) ، بر اساس نسخه ي رينولد نيکلسن ، انتشارات راستين ، اول ، 1375 ش.
منبع: فصل نامه بينات
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}